بابا طرفدار !!! |
روز سه شنبه تو مدرسمون برای دانش آموزان ممتاز و معلما یه مراسم تدارک دیده بودن و خیلی هم بهمون خوش گذشت .... مراسم خوبی بود ... نوازندگی گیتار و سرود و مقاله و شعر و ...... و کلی هم با دوستم خندیدیم .... ولی باحالش این جاست که وقتی داشتند به دانش آموزان ممتاز جایزه می دادند .... همین که اسم منو نگفتن مدرسه رفت هوا ... هی تشویق و سوت و هورا و اینا .... مخصوصا کلاس خودمون ... یه لحظه همین جوری موندم .... اصلا فکرشو نمی کردم این همه طرفدار داشته باشم .... مات و مبهوت مونده بودم که دیدم دوستم داره هولم میده و میگه برو جایزتو بگیر ... وقتی این همه طرفدار دیدم خیلی خوشحال شدم ! حیف که هیچ کدوم از دوستام تو کار وبلاگ نویسی نیستند .... می خواستم ازشون تشکر کنم ، واقعا سنگ تموم گذاشتند ... حیف که نمی تونن اینا رو بخونن ...! جایزم هم ساعت مچی بود با لوح تقدیر ... خلاصه کلام این که دوستان عزیز و محترم و دوستاشتنیم ممنونم که به خاطر من هی خودتونو می کشتین و سوت می زدین و هورا می کشیدین ! البته من هم تمام سعیمو کردم که وقتی به دوستام جایزه می دادن تشویقشون کنم و مهم تر از همه سوت بزنم ! |